
کتاب ضرب المثلهای فارسی جلد اول
115,000 20%
92,000 تومان
ریشه و داستان ضرب المثل ها در این کتاب آمده است. در یکی از ضرب المثل های کتاب می خوانیم:
شتر دیدی ندیدی!
مردی شترش را در بیابان گم کرد و دنبال آن می گشت. او پسری را دید که در بیابان علف های هرز را می چید. مرد سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت:شترت یک چشمش کور بود؟
مرد گفت: بله.
پسر پرسید: آیا بخشی از بارش شیرینی و بخشی از آن ترشی بود؟
مرد گفت: بله. بگو شترم کجاست؟
پسر گفت: من شتری ندیدم!
مرد ناراحت شد و گمان کرد که پسرک شتر را کشته است. پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برایش تعریف کرد. قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی، چگونه همه ی ویژگی هایش را می دانستی؟
پسرک گفت: رد پای شتر را روی خاک دیدم. او فقط سبزه های یک سمت را خورده بود پس فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده است. سپس دیدم که در یک سمت راه مگس و در سمت دیگر، پشه بیشتر است؛ زیرا مگس شیرینی و پشه ترشی دوست دارد. پس گفتم که شاید بخشی از بار شتر ترشی و بخشی دیگر شیرینی باشد.
قاضی از هوش پسرک تعجب کرد و به او گفت: هرچند تو بیگناهی ولی زبانت دردسر ساز است. پس از این به بعد ، شتر دیدی ندیدی!